اتفاق اتفاقی


SS501 story

داستان هایی از دنیای دابل اسی ها

قسمت دهم

تو ماشین هیونگ رو به نفس کرد و گفت اگه سوتی بدی که نفس حرفشو قطع کرد و گفت میدونم میکشیم هیونگ گفت خوبه که حداقل اینو میدونی!!!یه دفعه نفس با عصبانیت گفت مگه من چیکار کردم که اینقد با هام سرد رفتار میکنی؟؟ یه دفعه هیونگ گفت میخوای بگم چیکار کردی؟؟ نفس گفت نه نه ترا خدا الان یه تومار از خودت میسازی!!!بالاخره رسدن دم در کمپانی هیونگ یه نفس عمیق کشید و رو به نفس گفت خواهش میکنم این یه ذره ابرو را برام نگه دار!!نفسم گفت باشه اه کشتیم از بس که گفتی هیونگ با ناراحتی:بااینکه خیلی زیاد گفتم ولی بازم مطمعنم که تو ابروم را میبری وقتی هیونگ پیاده شد همه ی طرفدارایی که دم در کمپانی وایستاده بودن شروع کردن به جیغ زدن نفس هم عینکش را زد ورفت بیرو یه دفعه هیونگ اومد جلو و دستشو جلوی نفس گرفت نفس هم با احساس دستشو گرفت و رفت وقتی این کارو کرد صدای جیغ طرفدارا بیش ترشد وقتی هیونگ وارد کمپانی شد یه عالمه دختر اومدن دورش و بردنش یکی از دخترا گفت اوپا این جا چه خبره اون یکی گفت اوپا یعنی این دختره ی زشت از من بهتره نفس که اون صحنه را دید پیش خودش گفت چیش عجب دختر بازی بوده همه ی دخترا مثل پشه دورشن اگه بفهمن این اینقدر نامرده دورش نمیگیرن عق !!!!!یه دفعه هیونگ به دخترا گفت ببخشین باید برم واومد دست نفس رو گرفت و رفتن توراه که داشتن میرفتن مدیر کمپانی را دیدن که عصبانی به طرف هبونگ میومد هیونگ ترسید و گفت ای وای این اگه منو بگیره بدبختم میکنه وقتی حقوق سه ماه هیون را کسر کرده احتمالا منو اخراج میکنه یه دفعه مدیر اومد جلوش و گفت قبل از اینکه فرار کنی بهت بگم بعد از مصاحبه کارت دارم بیا دفترم که هیونگ گفت متاسفم من باید به دوست دخترم برسم مگه نه هیورین یه دفعه نفس با تعجب نگاه هیونگ کرد هیونگ چشمکی زد و نفس هم فهمید قضیه چیه گفت اره هیونگ جون اوپا به من قول داده که امشب با هم قرار بذاریم مگه نه اوپا؟؟یه دفعه هیونگ با ارامش گفت در سته و دست نفس رو گرفت و بردش و مدیر کمپانی همینجور هاج و واج نگاشون میکرد و زیر لب با خودش گفت مگه دستم بهت نرسه هیونگ جون هیونگ هم نفس را برد اتاق گریم و نفس را اونجا کلی ارایش کردن و یه  لباس کوتاه سبز بهش دادن که بپوشه نفس هم پوشید و اومد بیرون هیونگ وقتی نفس را دید گفت ::وای!!!!! نفس ذوق زده شد و گفت چیه تا حالا یه دختر خوشگل را ندیدی که هیونگ گفت نه دارم به این فکر میکنم که یه دختر چطور میتونه با این همه ارایش و لباس خوشگل بازم زشت به نظر برسه نفس با عصبانیت گفت : چی؟؟؟و رفت ظرفش که بزندش که یه دفعه به خاطر اینکه پاشنه اش بلند بود محکم خورد زمین و هیونگ هم شروع کرد به بلند خندیدن یه همینجور داشت میخندید که صدای یه نفر اومد:: اقای کیم هیونگ جون اماده شید برای مصاحبه که نفس سریع خودشو جمع کرد و هیونگ هم اومد دستشو گرفت نفس با عصبانیت زیر لب گفت وقتی بهم نیاز داری خوب کنارمی که هیونگ نیشخندی زد و گفت اگه بهت نیاز نداشتم که الان اینجا نبودی فکر کردی من حاظرم با یه دختره ی فضایی مثل تو بگردم یه دفعه نفس با پاشنه پاش محکم زد توی پای هیونگ یه دفعه هیونگ جیغش در اومد و تا خواست جوابشو بده دید یه عالمه خبرنگار دورشن بالاخره رفتن و روی یه میز نشستن بعد از یه عالمه سوال که از نفس و هیونگ پرسیدن بالاخره مصاحبه داشت تموم میشد هیونگ یه نفس عمیق کشید و پیش خودش گفت خدارو شکر بالاخره به خیر گذشت یه دفعه یه خبرنگار گفت میشه در اخر لیوان های مشروبتون را به هم بزنین تا ما ازتون عکس بگیریم هیونگ یا یه لبخند گفت بله چرا که نه و بعد لیوانش رو روبه روی نفس گرفت نفس با خوشحالی لیوانش را اینقدر محکم زد به لیوان هیونگ که لیوان شکست و همه ی شراب ها رختن رو سر وصورت هیونگ !!!!!!!!!!!!!!و هیونگ خیس خیس شد


خوب این قسمت تمومید تا قسمت بعد بای



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, ساعت 17:50 بـ ه قـلمـ نفس خانوم



طراح : صـ♥ـدفــ